از نبي اينما تولوا خوان
ثم وجه اللاه ش متمم دان
يعني آن سو که روي قصد آري
تا حق بندگيش بگزاري
وجه حق کان بود حقيقت او
باشد آنجا به سوي او کن رو
هيچ جا را نکرد استثنا
پس بود عين حق عيان همه جا
عارف حق شناس را بايد
که به هر سو که ديده بگشايد
بيند آنجا جمال حق پيدا
نگسلد از جمال حق قطعا
رو به هر چيز کاورد هر دم
در فضاي حوايج عالم
هيچ شغلي حجاب او نشود
پرده آفتاب او نشود
در حوايج خداي را بيند
جز شهود خداي نگزيند
زانکه معلوم بنده نيست که کي
به سر آيد حيات فاني وي
دم آخر کسي کز اهل جهان
داد بر هيأت مشاهده جان
چون برآرد سر از نشمين خاک
چشم و جانش بود به حضرت پاک
وان کزين منزل خراب گشت
ليک با ظلمت حجاب گذشت
خيزد از قبر تيره خوار و خجل
پشت بر آفتاب و رو در ظل
تا ابد مايل هوا و هوس
ناکس الرأس ماند آن ناکس