گفت هر جا شد اين شناسايي
موجب عطلت و تن آسايي
آن نشان شقاوت از ليست
اثر لعن و طرد لم يزليست
هر کجا باشد سبب مجاهده را
محنت کوشش و مکابده ار
آن دليل سعادت است و نجات
موجب نيل رفعت درجات
مثل آن چو آب نيل آمد
بر بلا و ولا دليل آمد
قبطيان را ازان دهان پر خون
سبطيان را ازو روان افزون
هر که را در طبيعت اطلاق است
خوردن قابضش چو ترياق است
هر که را قبض باشد و قولنج
او ز قابض ملال بيند و رنج
هست قابض يکي ولي هر جا
اثر ديگرش شود پيدا
اثرش در يکي دوا و علاج
در دگر مايه فساد مزاج
وين تفاوت درين صلاح و خلل
هست ناشي ز اختلاف محل