خواجه پاک دين پاک نفس
روح الله روحه الاقدس
گفت عارف که در وفا فرد است
کار خود بر نفس بنا کرده ست
هيچگه پيش و پس نمي نگرد
نقد خود جز نفس نمي شمرد
ما مضي مات و المؤمل غيب
نيست جز نقد وقتش اندر جيب
مي کند از سر شعور و وقوف
هر نفس را به حق آن مصروف
شده امروز و دي و فردايش
نقطه خاک گشته مأموايش
شغل حالش سترده است از دل
ذکر ماضي و فکر مستقبل
خارج از اختلاف روز و شب است
وقت را گاه ابن و گاه آب است
اين وقت است اگر تصرف حال
باشد او را محول احوال
ورز قيد تصرفش بدر است
وقت فرزند اوست او پدر است
نيست او ابن وقت ابوالوقت است
وقتش ايمن ز وصمت و مقت است
وقت ها را به قدرت مولا
مي کند صرف افضل و اولي