جل من لااله الا هو
لا تقل کيف هو و لا ما هو
کل في نعت ذاته الالسن
حار في نور و جهه الأعين
لمعات جمال او ظاهر
سبحات جلال او قاهر
فيض لطفش چو نورپاش شود
تف قهرش چو دور باش شود
هر چه مفهوم عقل و ادراک است
ساحت قدس او ازان پاک شود
قدس ذاتش چو برتر از کيف است
کيف هو گفتن اندر او حيف است
چون نه نوع آمد و نه جنس او را
پس چه معني سئوال ما هو را
ما و هو چيست لا و هو مي گوي
راه ازين لا و هو بدو مي جوي
لا و هو هر دو نفي و اثباتند
نافي غير و مثبت ذاتند
چند از اين غافلي و گمراهي
لا و هو ورد خود کن اي لاهي
تا دهد لا و هوت قوت و قوت
ببرد تا سرادق لاهوت
به هوا و هوس در او نرسي
تا ز لا نگذري به هو نرسي
هو کفايت ز غيب ذات شناس
مکنش بر دگر ذوات قياس
هيچ ذاتي به ذات او نرسد
عقل کل در صفات او نرسد
اين چه مجد و بهاست سبحانه
وين چه عز ما اعز سلطانه
اي همه قدسيان قدوسي
گرد کوي تو در زمين بوسي
دو جهان جلوه گاه وحدت تو
شهد الله گواه وحدت تو
هم مقر گفته با تو هم جاحد
لمن الملک لله الواحد
پرتو روي توست از همه سو
همه را رو به توست از همه رو
همه در راه و راه مي جويند
از غمت آه آه مي گويند
مبتدي در ره تو مويه کنان
نعره اهدناالصراط زنان
منتهي در سجود بين يديک
گفته کيف الطريق رب اليک
بنما ره که طالب راهيم
ره به سوي تو از تو مي خواهيم
قطع اين ره به راه پيمايي
کي توان کرد دگر تو ننمايي