شماره ٣٩٥: بکش زارم چه دايم حرف از آزار مي گويي

بکش زارم چه دايم حرف از آزار مي گويي
تو خود آزار من کن از چه با اغيار مي گويي
رقيبان سد سخن گويند و يک يک را کني تحسين
چو من يک حرف گويم، گوييم بسيار مي گويي
تغافل مي زني گر يک سخن سد بار مي گويم
و گر گويي جوابي روي بر ديوار مي گويي
حديث غير گويي تا ز غيرت زودتر ميرم
پس از عمري که حرفي با من بيمار مي گويي
نگفتي حال خود تا بود ياراي سخن وحشي
مگر وقتي که نبود قوت گفتار مي گويي