شماره ٣٨٨: اي از گل عذرات هر مرغ را نوايي

اي از گل عذرات هر مرغ را نوايي
در هر دلي خيالي بر هر سري هوايي
آيين بي وفايي هم خود بگو که خوب است
از چون تو خوبرويي و ز چون تو دلربايي
هر جا سگ تو ديدم رو داد گريه بيخود
چون بي کسي که بيند از دورآشنايي
آمد به بزم رندان مست از مي شبانه
مينا شکست جايي ساغر فکند جايي
وحشي وداع جان کن کامد به ديدن تو
سنگين دلي ، غريبي ، عاشق کشي ، بلايي