شماره ٣٨٦: آتشي در جان ما افروختي

آتشي در جان ما افروختي
رفتي و ما را ز حسرت سوختي
بي وداع دوستان کردي سفر
از که اين راه و روش آموختي
گرنه از ياران بدي ديدي چرا
ديده از ديدار ياران دوختي
بي رخ او طرح صبر انداختي
اي دل اين صبر از کجا آموختي
وحشي از جانت علم زد آتشي
خانمان عالمي را سوختي