در اين فکرم که خواهي ماند با من مهربان يا نه
به من کم مي کني لطفي که داري اين زمان يا نه
گمان دارند خلقي کز تو خواريها کشم آخر
عزيز من يقين خواهد شد آخر اين گمان يا نه
سخن باشد بسي کز غير بايد داشت پوشيده
نمي دانم که شد حرف منت خاطرنشان يا نه
بود هر آستاني را سگي اي من سگ کويت
تو مي خواهي که من باشم سگ اين آستان يا نه
نهاني چند حرفي با تو از احوال خود دارم
در اين انديشه ام کز غير مي ماند نهان يا نه
اگر زينسان تماشاي جمال او کني وحشي
تماشا کن که خواهي گشت رسواي جهان يا نه