فراغت بايدت جا در سر کوي قناعت کن
سر کوي قناعت گير تا باشي فراغت کن
به چندين گنج رنج و محنت عالم نمي ارزد
چرا بايد کشيدن رنج عالم ترک راحت کن
اگر خواهي که هر دشوار آسان بگذرد بر تو
خدنگ جور گردون را لقب سهم سعادت کن
ازين بي همتان خواريست حاصل اهل حاجت را
اگر خواهي که خود را خوارسازي عرض حاجت کن
اگر کوتاه خواهي از گريبان دست غم وحشي
چو من با کسوت عريان تني خوگير و عادت کن