شماره ٣٠٣: برو که با دل پر درد و روي زرد بيايم

برو که با دل پر درد و روي زرد بيايم
اگر چو باد روي تند همچو گرد بيايم
هزار مرحله دورم فکند چرخ ز کويت
به جستجوي تو چون گرد باد فرد بيايم
مکن مکن که پشيمان شوي چو بر سر راهت
به عزم داد دل پر ز داغ و درد بيايم
به سوي ملک عدم گر چه از جفاي تو رفتم
اگر به لطف بگويي که باز گرد بيايم
مگو نيامده اي سوي ما بگو که چگونه
به صحبتي که مراکس طلب نکرد بيايم