شماره ٢٥٧: قيمت اهل وفا يار ندانست دريغ

قيمت اهل وفا يار ندانست دريغ
قدر ياران وفادار ندانست دريغ
درد محرومي ديدار مرا کشت افسوس
يار حال من بيمار ندانست دريغ
يار هر خار و خسي گشت درين گلشن حيف
قيمت آن گل رخسار ندانست دريغ
زارم انداخت ز پا خواري هجران هيهات
مردم و حال مرا يار ندانست دريغ
وحشي آن عربده جو کشت به خواري ما را
قدر عشاق جگر خوار ندانست دريغ