شماره ٢٣٥: شرح ضعفم از سگان آستان خود بپرس

شرح ضعفم از سگان آستان خود بپرس
از کسان يک بار حال ناتوان خود بپرس
شب به کويت مردمان را نيست خواب از ديده ام
گر زمن باور نداري از سگان خود بپرس
شرح دردم از زبان غير پرسيدن چرا
مي کني چون لطف باري از زبان خود بپرس
دور از آن کو تا به کي باشي دلا بي خان ومان
اين چه اوقاتست راه خان و مان خود بپرس
حال بيماران خود هرگز نمي پرسد چرا
وحشي اين حال از مه نامهربان خود بپرس