دوش پر عربده اي بود و نه آنست امروز
نگهش قاصد سد لطف نهانست امروز
حسنش آنست ولي خود نه همانست بلي
بودي آفت دل ، راحت جانست امروز
روي در روي و نگه بر نگه و چشم به چشم
حرف ما و تو چه محتاج زبانست امروز
شرح رازي که ميان من و او خواهد بود
بيش از حوصله نطق و بيانست امروز
تا چه ها بر سر و دستار حريفان گذرد
زان مي تند که در رطل گرانست امروز
بر کمان مي کشد آن غمزه خدنگي که مپرس
اي خوشا سينه وحشي که نشانست امروز