آنکه هرگز ياد مشتاقان به مکتوبي نکرد
گر چه گستاخيست مي گوييم پرخوبي نکرد
با وجود کاروان مصر کز هم نگسلد
يوسفي دارم که هرگز ياد يعقوبي نکرد
کشت ما را هجر و ياري بر در سلطان وصل
جامه خون بسته ما بر سر چوبي نکرد
دورم از مطلب همان با آنکه هرگز هيچکس
اينقدرها جهد در تحصيل مطلوبي نکرد
با بلايي چون بلاي هجر عمري کرد صبر
آنچه وحشي کرد هرگز هيچ ايوبي نکرد