شماره ١٧٣: در اول عشق و جنون آهم ز گردون بگذرد

در اول عشق و جنون آهم ز گردون بگذرد
آغاز کردم اينچنين، انجام آن چون بگذرد
ليلي که شد مجنون ازو دور از خرد سد مرحله
کو تا ز عشق روي تو سد ره ز مجنون بگذرد
اي آنکه پرسي حال من وه چون بود حال کسي
کزديده هر دم بر رخش سد جدول خون بگذرد
از دل برآيد شعله اي کاتش به عالم در زند
هر گه که در خاطر مرا آن جامه گلگون بگذرد
وحشي که شد گوهرفشان در وصف عقد گوهرش
نبود عجب کز نظم او از در مکنون بگذرد