شماره ١٦٧: يار دور افتاده مان حل مراد ما نکرد

يار دور افتاده مان حل مراد ما نکرد
مدتي رفتيم و او يک بار ياد ما نکرد
مجلس ما هر دم از يادش بهشتي ديگر است
گر چه هرگز ياد ما حوري نژاد ما نکرد
بر سر سد راه داد ما به گوش او رسيد
يک ره آن بيداد گر گوشي به داد ما نکرد
دل به خاک رهگذارش عمرها پهلو نهاد
او گذاري بر دل خاکي نهاد ما نکرد
اعتماد ما يکي سد شد به وحشي زين غزل
کيست کو سد آفرين بر اعتقاد ما نکرد