شماره ١٦٥: گر ريخت پر عقابي ، فر هما بماند

گر ريخت پر عقابي ، فر هما بماند
جاويد سايه او بر فرق ما بماند
رفت آنکه لشکري را در حمله اي شکستي
لشکر شکن اگر رفت کشور گشا بماند
ماه سپهر مسند ، شد از صف کواکب
مهر ستاره خيل ، گردون لوا بماند
عباس بيک اعظم کز بار احتشامش
تا انقراض عالم گردون دو تا بماند
خان ضعيف پرور کز بهر حفظ جانش
بر چرخ عالمي را دست دعا بماند
خورشيد خادم او ، گردون ملازم او
تا حشر اين بزرگي، وين کبريا بماند
گردون ذخيره سازد گرد سم سمندش
کز بهر چشم گردون اين توتيا بماند
گر دست تيغ فتنه گردون بلند سازد
خشک از نهيب عدلش اندر هوا بماند
گر جان گذاشت خالي نخل رسيده او
او هر دو تازه نخلش او را بجا بماند
اين را به باغ دولت و آنرا به گلشن بخت
يارب که تا قيامت نشو و نما بماند
تو جاودان بماني گر او نماند باقي
اقبال تو جهان را تا انتها بماند
وحشي هميشه ماند اين زبده زمانه
تا هيچکس نماند تنها خدا بماند