چندين عنايت از پي چندين جفا چه بود
تغيير طور خويش چرا مدعا چه بود
ما کشته جفا نه براي وفا شديم
سد جان فداي خنجر تو خونبها چه بود
بي شکوه و شکايت ما ترک جور چيست
ديدي چه ناصواب ، بفرما خطا چه بود
طبع تو هيچ خاطر ما در ميان نديد
منع جفا و جور ز بهر خدا چه بود
چينندت اين هوس ز کجا اي نهال لطف
بر ما ثمر فشاني شاخ وفا چه بود
با اين غرور حسن که سد نخل سربلند
از پا فکند ، نرمي او با گيا چه بود
وحشي نياز و عجز تواش داشت بر وفا
خود کرده اي چنين به خودش جرم ما چه بود