شماره ١٤٢: آنچه کردي ، آنچه گفتي غايت مطلوب بود

آنچه کردي ، آنچه گفتي غايت مطلوب بود
هر چه گفتي خوب گفتي هر چه کردي خوب بود
من چرا در عشق انديشم ز سنگ طعن غير
آنکه مجنون بود اينش در جهان سرکوب بود
چند گويي قصه ايوب و صبر او بس است
بيش از اين ما صبر نتوانيم آن ايوب بود
بود از مجنون به ليلي لاف يکرنگي دروغ
در ميان گر احتياج قاصد و مکتوب بود
من نمي دانم که اين عشق و محبت از کجاست
اينقدر دانم که ميل از جانب مطلوب بود
اين عجايب بين که يوسف داشت در زندان مصر
پاي در زنجير و جايش در دل يعقوب بود
وحشي اين مژگان خون پالا که گرد غم گرفت
ياد آن روزي که در راه کسي جاروب بود