شماره ١٣٠: هلاکم ساز گر بر خاطرت باري ز من باشد

هلاکم ساز گر بر خاطرت باري ز من باشد
که باشم من که بار خاطر ياري ز من باشد
گذاريدم همانجايي که ميرم بر مداريدم
نمي خواهم که بر دوش کسي باري ز من باشد
حلالي خواستم از جمله ياران قاتل من کو
که خواهم عذر او گر گاهش آزاري ز من باشد
ز اشک نااميدي برد مژگان آب و مي ترسم
که ناگه بر سر راه کسي خاري ز من باشد
به کويش گر ندارم صوت عشرت غم مخور وحشي
مرا اين بس که آنجا ناله زاري ز من باشد