باز اين عتاب و شيوه عاشق گداز چيست
بر ابرو اينهمه گره نيم باز چيست
زهرم دهند يا شکر آن چشم و لب بگو
امر کرشمه تو و فرمان ناز چيست
ما خود بسوختيم در اول نگاه گرم
اين شعله تغافل طاقت گداز چيست
از ما اگر کناره کني حايلي بکن
اما نگاه را ز نگار احتراز چيست
يک زخم دور باش چو کوته نظر نخورد
پس مدعا از اين مژه هاي دراز چيست
اين لطفها که صرف دگرهاست کو يکي
تا بنگرد که عجز کدام و نياز چيست
وحشي هميشه راز تو فاش از زبان تست
باز اين سخن گزاري و افشاي راز چيست