شماره ٥٧: هنوز عاشقي و دلرباييي نشدست

هنوز عاشقي و دلرباييي نشدست
هنوز زوري و زور آزماييي نشدست
هنوز نيست مشخص که دل چه پيش کسيست
هنوز مبحث قيد و رهاييي نشدست
دل ايستاده به دريوزه کرشمه، ولي
هنوز فرصت عرض گداييي نشدست
ز اختلاط تو امروز يافتم سد چيز
عجب که داعيه بيوفاييي نشدست
همين تواضع عام است حسن را با عشق
ميان ناز و نياز آشنايي نشدست
نگه ذخيره ديدار گو بنه امروز
که هست فرصت و طرح جداييي نشدست
هنوز اول عشق است صبر کن وحشي
مجال رشکي و غيرت فزاييي نشدست