شماره ٤٩: به جور، ترک محبت خلاف عادت ماست

به جور، ترک محبت خلاف عادت ماست
وفا مصاحب ديرينه محبت ماست
تو و خلاف مروت خدا نگه دارد
به ما جفاي تو از بخت بي مروت ماست
بسا گدا به شهان نرد عشق باخته اند
به ما مخند که اين رسم بد نه بدعت ماست
به ديگري نگذاريم ، مرده ايم مگر
نشان تير تغافل شدن که خدمت ماست
تويي که عزت ما مي بري به کم محلي
و گرنه خواري عشقت هلاک صحبت ماست
به دعوي آمده بوديم چاشني کرديم
کمان ، تو نه به بازوي صبر و طاقت ماست
هزار بنده چو وحشي خريد و کرد آزاد
کند مضايقه از يک نگه که قيمت ماست