کو خر من کو خر من پار بمرد آن خر من
شکر خدا را که خرم برد صداع از سر من
گاو اگر نيز رود تا برود غم نخورم
نيست ز گاو و شکمش بوي خوش عنبر من
گاو و خري گر برود باد ابد در دو جهان
دلبر من دلبر من دلبر من دلبر من
حلقه به گوش است خرم گوش خر و حلقه زر
حيف نگر حيف نگر وازر من وازر من
سر کشد و ره نرود ناز کند جو نخورد
جز تل سرگين نبود خدمت او بر در من
گاو بر اين چرخ بر اين گاو دگر زير زمين
زين دو اگر من بجهم بخت بود چنبر من
رفتم بازار خران اين سو و آن سو نگران
از خر و از بنده خر سير شد اين منظر من
گفت کسي چون خر تو مرد خري هست بخر
گفتم خاموش که خر بود به ره لنگر من