روي نيکت بد کند من نيک را بر بد نهم
عاشقي بس پخته ام اين ننگ را بر خود نهم
ننگ عاشق ننگ دارد از همه فخر جهان
ننگ را من بر سر آن عشرت بي حد نهم
علم چون چادر گشايد در برم گيرد به لطف
حرف هاي علم را بر گردن ابجد نهم
تاج زرين چون نهد از عاشقي بر فرق من
تخت خود را من برآرم بر سر فرقد نهم
چون در آب زندگاني صورتم پنهان شود
صورت خود را به پيش صورت احمد نهم
نام شمس الدين تبريزي چو بنويسم بدانک
شکر دلخواه را در اشکم کاغذ نهم