بر آن بودم که فرهنگي بجويم
که آن مه رو نهد رويي به رويم
بگفتم يک سخن دارم به خاطر
به پيش آ تا به گوش تو بگويم
که خوابي ديده ام من دوش اي جان
ز تو خواهم که تعبيرش بجويم
ندارم محرم اين خواب جز تو
تو بشنو اي شه ستارخويم
بجنبانيد سر را و بخنديد
سري را که بداند مو به مويم
که يعني حيله با من مي سکالي
که من آيينه هر رنگ و بويم
مثال لعبتي ام در کف او
که نقش سوزن زردوز اويم
نباشد بي حيات آن نقش کو کرد
کمين نقشش منم درهاي و هويم