بيا ما چند کس با هم بسازيم
چو شادي کم شود با غم بسازيم
بيا تا با خدا خلوت گزينيم
چو عيسي با چنين مريم بسازيم
گر از فرزند آدم کس نماند
چه غم داريم با آدم بسازيم
ور آدم نيز از ما گوشه گيرد
به جان تو که بي او هم بسازيم
يکي جاني است ما را شادي انگيز
که گر ويران شود عالم بسازيم
اگر دريا شود آتش بنوشيم
وگر زخمي رسد مرهم بسازيم
به پيش کعبه رويش بميريم
بدان چاه و بدان زمزم بسازيم