بياييد بياييد به گلزار بگرديم
بر اين نقطه اقبال چو پرگار بگرديم
بياييد که امروز به اقبال و به پيروز
چو عشاق نوآموز بر آن يار بگرديم
بسي تخم بکشتيم بر اين شوره بگشتيم
بر آن حب که نگنجيد در انبار بگرديم
هر آن روي که پشت است به آخر همه زشت است
بر آن يار نکوروي وفادار بگرديم
چو از خويش برنجيم زبون شش و پنجيم
يکي جانب خمخانه خمار بگرديم
در اين غم چو نزاريم در آن دام شکاريم
دگر کار نداريم در اين کار بگرديم
چو ما بي سر و پاييم چو ذرات هواييم
بر آن نادره خورشيد قمروار بگرديم
چو دولاب چه گرديم پر از ناله و افغان
چو انديشه بي شکوت و گفتار بگرديم