آيد هر دم رسول از طرف شهر يار
با فرح وصل دوست با قدح شهريار
دست زنان عقل کل رقص کنان جزو و کل
سجده کنان سرو و گل بر طرف سبزه زار
بحر از اين دم به جوش کوه از اين لعل پوش
نوح از اين در خروش روح از اين شرمسار
اي خرد دوربين ساقي چون حور بين
باده منصور بين جان و دلي بي قرار
بشنو از چپ و راست مژده سعادت تو راست
بخت صفا در صفاست تا تو توي اختيار
پرده گردون بدر نعمت جنت بخور
آب بزن بر جگر حور بکش در کنار
هر چه بر اصحاب حال باشد اول خيال
گردد آخر وصال چونک درآيد نگار