رفتم آن جا مست و گفتم اي نگار
چون مرا ديوانه کردي گوش دار
گفت بنگر گوش من در حلقه ايست
بسته آن حلقه شو چون گوشوار
زود بردم دست سوي حلقه اش
دست بر من زد که دست از من بدار
اندر اين حلقه تو آنگه ره بري
کز صفا دري شوي تو شاهوار
حلقه زرين من وانگه شبه
کي رود بر چرخ عيسي با حمار