مير خوبان را دگر منشور خوبي دررسيد
در گل و گلزار و نسرين روح ديگر بردميد
با مليحا زاده الرحمن احسانا جديد
يا منيرا زاده نور علي نور مزيد
خوشتر از جان خود چه باشد جان فداي خاک تو
خوبتر از ماه چه بود ماه در تو ناپديد
کل ذي روح يفدي في هواک روحه
کل بستان انيق من جناک مستفيد
لست انکر ما ذکرتم البقاء في الفنا
کل من ابدي جميلا ليس يبعد ان يعيد
اين ملولي مي کشد جان را که چيزي تو بگو
هيچ کس را کس گريبان از گزافه کي کشيد