روي تو چون روي مار خوي تو زهر قديد
اي خنک آن را که او روي شما را نديد
من شده مهمان تو در چمن جان تو
پاي پر از خار شد دست يکي گل نچيد
اي مثل خارپشت گرد تو خار درشت
خار تو ما را بکشت مار تو ما را گزيد
با تو موافق شدم با تو منافق شدم
بر دبه عاشق شدم در دبه زيت پليد