فخر جمله ساقياني ساغرت در کار باد
چشم تو مخمور باد و جان ما خمار باد
اي ز نوشانوش بزمت هوش ها بي هوش باد
وي ز جوشاجوش عشقت عقل بي دستار باد
چون زنان مصر جان را دست و دل مجروح باد
يوسف مصري هميشه شورش بازار باد
ساقيا از دست تو بس دست ها از دست شد
مست تو از دست تو پيوسته برخوردار باد
مغز ما پرباد باد و مشک ما پرآب باد
باد ما را و آب ما را عشق پذرفتار باد
شاه خوبان مير ما و عشق گيراگير ما
جان دولت يار ما و بخت و دولت يار باد
سرکشيم و سرخوشيم و يک دگر را مي کشيم
اين وجود ما هميشه جاذب اسرار باد