آن خواجه خوش لقا چه دارد
بازار مرا بها چه دارد
او عشوه دهد از او تو مشنو
رختش بطلب که تا چه دارد
نقدش برکش ببين که چندست
در نقد دگر دغا چه دارد
گر دست و ترازوي نداري
تا برکشي کز صفا چه دارد
اندر سخنش کشان و بو گير
کز بوي مي بقا چه دارد
شاد آن که بجست جان خود را
کز حالت مرتضا چه دارد
در خويش ز اوليا چه بيند
وز لذت انبيا چه دارد
گفتم به قلندري که بنگر
کان چرخ که شد دوتا چه دارد
گفتا که فراغتيست ما را
کو خود چه کس است يا چه دارد
مستم ز خدا و سخت مستم
سبحان الله خدا چه دارد
از رحمت شمس دين تبريز
هر سينه جدا جدا چه دارد