فيما تري فيما تري يا من يري و لا يري
العيش في اکنافنا و الموت في ارکاننا
ان تدننا طوبي لنا ان تحفنا يا ويلنا
يا نور ضؤ ناظرا يا خاطرا مخاطرا
ندعوک ربا حاضرا من قلبنا تفاخرا
فکن لنا في ذلنا برا کريما غافرا
من مي روم توکلي در اين ره و در اين سرا
اگر نواله اي رسد نيمي مرا نيمي تو را
خود کي رود کشتي در او که او تهي بيرون رود
کيل گهر همي رسد بر مشتري و مشترا
کيل گهر همي رسد قرص قمر همي رسد
نور بصر همي رسد اندکترين چيزها
خوش اندرآ در انجمن جز بر شکر لگد مزن
جز بر قرابي ها مزن جر بر بتان جان فزا