شماره ١١٦: اي سخت گرفته جادوي را
اي سخت گرفته جادوي را
شيري بنموده آهوي را
از سحر تو احولست ديده
در ديده نهاده اي دوي را
بنموده اي از ترنج آلو
کي يافت ترنج آلوي را
سحر تو نمود بره را گرگ
بنموده ز گندمي جوي را
منشور بقا نموده سحرت
طومار خيال منطوي را
پر باد هدايتست ريشش
از سحر تو جاهل غوي را
سوفسطاييم کرد سحرت
اي ترک نموده هندوي را
چون پشه نموده وقت پيکار
پيلان تهمتن قوي را
تا جنگ کنند و راست آرند
تقدير و قضاي مستوي را
سوفسطايي مشو خمش کن
بگشاي زبان معنوي را