دي همايون خبري مژده دهانم دادند
مژده پرسش داراي جهانم دادند
بر کران پاي مسيح از در اين کلبه هنوز
ملک صحبت ز کران تا به کرانم دادند
ميشوم با همه پس ماندگي آخر حاجي
که به پيش آمدن کعبه نشانم دادند
رنج ويرانه نشيني چو تدارک طلبيد
بهر عيش ابدي گنج روانم دادند
تا به يک بار سبک بار شود رنج خمار
ساقيان از شفقت رطل گرانم دادند
آن قدر شکر که بد ز اهل عبادت ممکن
بهر اين طرفه عيادت به زبانم دادند
محتشم بهر من انديشه اي از مرگ مدار
که به اين مژده ازين ورطه امانم دادند