شماره ٤٢٢: روز من زان زلف ميدانم سيه خواهد شدن

روز من زان زلف ميدانم سيه خواهد شدن
حال من زان خال ميدانم تبه خواهد شدن
قد اگر اين است پر تنها ز پا خواهدفتاد
جلوه گر اين است پر دلها زره خواهد شدن
ماه نو صد ناز خواهد کرد بر مهر آن زمان
کان چنان نازان به آنطرف کله خواهد شدن
گر خرام اين است بس جانها ز پا خواهد فتاد
گر روش اين است بس دلها زره خواهد شدن
گر به صيد انداختن پردازد آن رعنا سوار
صيد پردازنده صد صيد گه خواهد شدن
بر نگاهش دوز چشم اي دل که مرهم کاري
در ميان تيرباران نگه خواهد شدن
راحتي کز تيغ او ديدم من آن خون خوار را
قتل من کفاره چندين گنه خواهد شدن
محتشم گر بحر غم امواج خواهد زد چنين
سيل اشگ من ز ماهي تا به مه خواهد شدن