براي نيم نگاهي چو عذر خواه تو گردم
هزار بار به گرد سر نگاه تو گردم
ز انتظار شوم کشته تا نشان خدنگي
ز پر کرشمه نگه هاي گاه گاه تو گردم
بزن به تيغم و پيش از من هلاک گنه خود
به گردن دگران نه که من گواه تو گردم
به اين اميد که روزي شکاري خورم از تو
هزار سال بگرد شکارگاه تو گردم
به هم زدي ز سبک دستي کرشمه جهاني
اسير فتنه حسن گران سپاه تو گردم
بکش مرا و مينديش از گنه که همان من
به روز حشر عقوبت کش گناه تو گردم
مهي برآمد و برنامد اين مراد که يکشب
به ديده کام ستان از رخ چو ماه تو گردم
مرا چه محتشم اين بس ز باغ وصل که قانع
به نيم نکهتي از عنبرين گياه تو گردم