شماره ٣١٣: شبي که مي فکند بي تو در دلم الم آتش

شبي که مي فکند بي تو در دلم الم آتش
ز آه من به فلک مي رود علم علم آتش
کباب کرده دل صد هزار ليلي و شيرين
لبت که در عرب افکنده شور و در عجم آتش
ز جرم عشق اگر عاشقان روند به دوزخ
شود به جانب من شعله کش ز صد قدم آتش
ز سوز دل چو به او شرح حال خويش نويسم
هزار بار فتد در زبانه قلم آتش
چوني بهر که سرآورده ام دمي شب هجران
درو فکنده ام از ناله هاي زير و بم آتش
به يک پياله که افروختني چراغ رخت را
فکندي اي گل رعنا به حال محتشم آتش