شماره ٢٦٤: اي شربت جفاي تو هم تلخ و هم لذيذ

اي شربت جفاي تو هم تلخ و هم لذيذ
خصمانه حرفهاي تو هم تلخ و هم لذيذ
رد جام عشوه ريخته ميها به زهر چشم
چشم غضب نماي تو هم تلخ و هم لذيذ
صلح و حيات و مرگ بهم داده اي که هست
وقت غضب اداي تو هم تلخ و هم لذيذ
دي زهر و انگبين بهم آميختي که بود
دشنام جان فزاي تو هم تلخ و هم لذيذ
اي دل ز خشم و صلح به آن لب سپرده يار
صد شربت از براي تو هم تلخ و هم لذيذ
امشب دهنده مي و نقلي که صد اداست
با لعل دلگشاي تو هم تلخ و هم لذيذ
در عشق کس نداد شرابي به محتشم
از ماسوا سواي تو هم تلخ و هم لذيذ