پيش او نيک و بد عاشق اگر ظاهر شود
مدت هجر من و وصل رقيب آخر شود
بوده ذاتي هم که چون يابد مجال گفتگوي
يک حديثي موجب آزار صد خاطر شود
ذره اي قدرت ندارد خصم و مي آزاردم
واي گر مثل تو برآزار من قادر شود
هرچه از ما گفت در غيبت رقيب روسيه
خود بر او خواهد شدن اکنون اگر حاضر شود
ني حديثي ميکني باور نه سوگندي قبول
جاي آن دارد که از دستت کسي کافر شود
صد زبان گر با شدم چون بيد گويم شکر تو
بند بندم کن خلاف آن اگر ظاهر شود
محتشم پيشش بافسون غير جاي خود گرفت
ليک کار من نخواهد کرد اگر ساحر شود