زين نقش خانه کي من ديوانه جويمت
صورت طلب نيم که درين خانه جويمت
بيزم به جستجوي تو خاک دل خراب
گنجي عجب مدان که ز ويرانه جويمت
اي شمع دقت طلبم بين که در سراغ
ز آواز جنبش پر پروانه جويمت
عقلم فکند از ره و عشقم دليل گشت
کز رهنمائي دل ديوانه جويمت
يک آشنا نشان توام در جهان نداد
شد نوبت اين زمان که ز بيگانه جويمت
اي خواب خوش که گمشده اي چند هر شبي
تا صبح از شنيدن افسانه جويمت
در کوي شوقم اي دريک دانه معبدي است
کانجا به ذکر سبحه صد دانه جويمت
جام فراق دادي و رفتي که در خمار
چون بي خودان به نعره مستانه جويمت