شماره ٨٠: روي تو که اختر زمين است

روي تو که اختر زمين است
رشگ مه آسمان نشين است
قدت که بلاي راستان است
کاهنده سرو راستين است
اندام تو زير پيرهن نيز
سوزنده برگ ياسمين است
چشم سيهت به تيغ مژگان
گردنزن آهوان چين است
خال تو که هست نقطه کفر
انگشت نماي اهل دين است
دشنام تو زان لبان شيرين
زهريست که غرق انگبين است
آن غمزه که گرم چشم بندي است
بازي ده عقل دوربين است
خاک در بنده کمينت
تاج سر بنده کمين است
در ديده محتشم خيالت
نقشي است که در ته نگين است