شماره ٤٢: وصلم نصيب شد ز مددکاري رقيب

وصلم نصيب شد ز مددکاري رقيب
ياران مفيد بود بسي ياري رقيب
در شاه راه عشق کشيدم ز پاي دل
صد خار غم به قوت غمخواري رقيب
بيزاريش چو داد ز يارم برات وصل
من نيز ميدرم خط بيزاري رقيب
از جام هجر يار چوسرها شود گران
ما هم کنيم فکر سبکساري رقيب
در دوست دشمني من درمانده مانده ام
بيچاره از محبت ناچاري رقيب
ما را بسي مقرب دلدار کرده است
دوراست اين عمل ز علمداري رقيب
ترسم که عاقبت شود افسرده محتشم
بازار عشق ما ز کم آزاري رقيب