ما به يارانيم مشغول و رقيب ما به يار
يا به ياران مي توان مشغول بودن يا به يار
ياري ياران مرا از يار دور افکنده است
کافرم گر بعد ازين ياري کنم الا به يار
چند فرمايندم استغنا و گويندم مزن
حرف جز با غير و روي غيرتي بنما به يار
يار تا باشد چرا بايد زدن با غير حرف
غير تا باشد چرا بايد زد استغنا به يار
ذره اي از ياري اين ياران فرو نگذاشتند
يار را با ما گذاريد اين زمان ما را به يار
ما گدايان قدر اين نعمت نمي دانسته ايم
پادشاهي بوده صحبت داشتن تنها به يار
گر به دست م فرصتي افتد بگويم محتشم
از نزاع انگيزي ياران حکايتها به يار