شماره ٥٠٦: ز وصل و هجر خود آسايش و عذاب مني

ز وصل و هجر خود آسايش و عذاب مني
تويي که مايه تسکين و اضطراب مني
دو هفته ماه و فروزنده آفتاب مني
ز دفتر دو جهان فرد انتخاب مني
شکستگيت مباد اي نهال باغ مراد
چرا که خواسته ديده پر آب مني
ز سيل حادثه يارب خرابيت مرساد
که گنج خانه کنج دل خراب مني
من از بلاي محبت چگونه پوشم چشم
که از دو چشم فسونگر بلاي خواب مني
اگر درنگ نداري به بزم من نه عجب
از آن که تندتر از عمر پرشتاب مني
ز دستت اي غم هجران مرا خلاصي هست
مگر که کيفر اعمال ناصواب مني
گسستگيت مباد اي شکسته زلف نگار
اگر چه آفت کالاي صبر و تاب مني
حسابت اي شب هجران به سر نمي آيد
که روزنامه اندوه بي حساب مني
جز از لب تو فروغي حکايت نکند
که زيب دفتر و آرايش کتاب مني