هم به حرم هم به دير بدر دجا ديدمت
تا نظرم باز شد در همه جا ديدمت
سينه برافروختم، خانه فروسوختم
ديده به خود دوختم، عين خدا ديدمت
دل چو نهادم به مرگ، عمر ابد دادي ام
خو چو گرفتم به درد، محض دوا ديدمت
ز آتش لب تشنگي رفت چو خاکم به باد
خضر مسيحا نفس، آب بقا ديدمت
از خط عنبرفروش مردفکن خواندمت
وز لب پيمانه نوش هوش ربا ديدمت
بنده عاصي منم خواجه مشفق تويي
زان که به مزد خطا، گرم عطا ديدمت
چشم فروغي نديد چون تو غزالي که من
هم به ديار ختن هم به ختا ديدمت