شماره ١٠٦: اي خوشا وقتي که بگشايم نظر در روي دوست

اي خوشا وقتي که بگشايم نظر در روي دوست
سر نهم در خط جانان جان دهم بر بوي دوست
من نشاطي را نمي جويم به جز اندوه عشق
من بهشتي را نمي خواهم به غير از کوي دوست
کوثر من لعل ساقي جنت من روي يار
لذت من صوت مطرب رغبت من سوي دوست
شاخ گل در بند خواري از قد موزون يار
ماه نو در عين خجلت از خم ابروي دوست
گر بنازد بر سر شاهان عالم دور نيست
کز شکار شرزه شيران مي رسد آهوي دوست
گر نديدي سحر و معجز ديده دل باز کن
تا بيني معجزات نرگس جادوي دوست
کس نکردي بار ديگر آرزوي زندگي
گر نبودي در قيامت قامت دل جوي دوست
بر شهيدان محبت آفرين بادا که بود
کار ايشان آفرين بر قوت بازوي دوست
زان نمي آرد فروغي بوسه اش را در خيال
کز خيال من مبادا رنجه گردد خوي دوست