نخست نغمه عشاق فصل گل اين است
که داغ لاله رخان به ز باغ نسرين است
فغان ز دامن باغي که باغبان آنجا
هميشه چشم اميدش به دست گل چين است
سپرده مرهم زخمم فلک به دست مهي
که صاحب خط خوش بوي و خال مشکين است
علاج نيست خلاص از کمند او ورنه
ز پاي تا به سرم چشم مصلحت بين است
به عهد عارض گلگون او بحمدالله
که کار اهل نظر ز اشک ديده رنگين است
کسي که شهد محبت چشيده مي داند
که تلخ از آن لب نوشين به طعم شيرين است
اسير آن خط سبزم که مو به مو دام است
غلام آن سر زلفم که سر به سر چين است
به هر کجا که منم شغل اختران مهر است
به هر زمين که تويي کار آسمان کين است
سواد زلف تو مجموعه شب و روز است
نگاه چشم تو غارتگر دل و دين است
قد تو وقت روش رشک سرو و شمشاد است
رخ تو زير عرق شرم ماه و پروين است
فروغي از سخن دوست لب نمي بندد
که نقل مجلس فرهاد نقل شيرين است